به گزارش سینماپرس، بعد از اتفاقاتی که در چندماه گذشته پیرامون تجاوزات جنسی در دنیای رسانهای غرب رخ داد، در جوایز گلدن گلوب نیز این موضوع خبرساز شد و تعداد زیادی از بازیگران و هنرمندان با پوشیدن لباس مشکی اعتراض خود را به تجوازات صورت گرفته در هالیوود نشان دادند.
در این میان نیز ویدئوهایی منتشر شده است که حرفهای بازیگران و هنرمدان معروف مثل مدونا، جنیفر لارنس، اما استون و… را دیدیم که از اجبارهای تهیه کنندگان به تن دادن به خواستههای آنان، حاکم بودن نظام مرد سالار و در یک کلام فحشا در صنعت سرگرمیسازی غرب گفته میشد.
تیر تند و تیز تمام این زنان بسوی مردان و نظام مردسالارانه و فاشیستی آنان بود. اما حقیقت چیست؟ آیا زنان مانند فرشتگان معصومی در این صنعت چونان بردگانی مورد تجاوز قرار میگرفتند و بیشخصیت میشدند؟ آیا اهرم فشاری مانند تهدید جانی، بیکاری، قطع دست مزد و… عواملی حقیقی برای پرورش فحشا و هرزگی زنان هنرمند در هالیوود است و یا خود این چهرهها و دیگر شخصیتهای هنری و فرهنگی صنعت سرگرمی سازی، مد، فشن، سینما، تلویزیون نیز در شکل گیری این وقایع و حقیقت مبتذل در ممالک آمریکایی و اروپایی بیتقصیر نیستند؟
اول
در نگاه منصفانه و بدور از جانبداری از زنان و یا مردان (که البته فمینیست ها عموما بر آن تاکید دارند) نظام سینمای هالیوود در دوران کلاسیک، بدنه و حتی در دوران کنونی سینمایی است که محوریت آن با مردان است. بیشتر قهرمانان و کارکاترهای اصلی فیلم مردان هستند یا درباره مردان میباشند. در یکی از مجلات طرفدار فمینیست به نام «زن نگار» که نسخه اینترنتی آن نیز به رایگان موجود میباشد، یکی از فعالان و مستندسازان زن ۵۰ فیلم برنده اسکار را در سالهای گذشته بررسی کرده است و متوجه این واقعیت شده که تنها چهار فیلم از این لیست با محوریت زنان و یا درباره زنان است.
مقاله دیگری از یکی از نظریهپردازان مهم سینما به این حقیقت اشاره میکند که اگرچه زن در سینمای کلاسیک هالیوود مثلا قرار است مانند مردها در محوریت باشد، ولی این محوریت فقط برای مردها بوده است و زنها از همه بیشتر «ناشنوده» میشوند. زمانی که این واقعیت تلخ رو میشود و همه میفهمند مردان در سینما از زنان مهمتر بودهاند و از زنان بیشتر برای جذابیتهای جنسی استفاده میشده است، برای پاک کردن این انگ از روی پیشانی خود، هالیوود به زنان در سالیان اخیر نقشهای سپرد که در آنان زنان قهرمانانی عجیب با ویژگیهای خارق العاده هستند.
این کار شاید به نوعی دلجویی برای زنان تلقی میشده است اما واقعیت این است که این کار چهرهای بسیار زشتتر از قبل داشت. توضیح آنکه نقش بخشی به زنان با صورتی مارولی یا قهرمانان خاص به معنای آن است که همین سیمای زن ساده و معمولی که در متن جامعه حضور دارد و مانند همان مردان معمولی در سینمای کلاسیک و هالیوود که همواره مورد توجه بوده است قابلیت توجه و دیده شدن ندارد و اگر قرار باشد دیده شود باید چیزی اضافه بر وجود و ماهیت طبیعی خود داشته باشد.
چقدر مردان در هالیوود برای دیده شدن باید مانند بتمن یا سوپر من نقش ایفا کنند؟ آیا گری کوپر یا جیم استورات مانند ژاندارک و یا زن شگفت انگیز بودند؟ نظرمان درباره پدرخوانده چیست؟ یا ارباب حلقهها؟ یا مثلا صدها فیلم دیگر؟
البته نویسنده مقاله معقتد است سینمای تجربی و آوانگارد باعث شد تا جرقههای اولی شکل گیری دیده شدن و در مرکز سینما قرار گرفتن زنان ایجاد شود.
پس باید از سویی اعتراف کرد که زنان به نوعی مورد بیمهری در سینما قرار گرفتند اما این تمام ماجرا نیست. این نکات به ما در حاشیه بودن زنان در سینما را بیان میکند آن هم بیشتر در حوزه نقش آفرینی اما جریان ستاره سازی و اسطوره سازی واقعا به کدام طرف میچربد، زنان یا مردان؟ آیا انقدر که «مرلین مونرو» را افسانهای میدانند «جک لیمون» را نیز افسانهای میپندارند؟ یا آیا به همان میزان که «سوفیا لورن» در اوج درخشش و محبوبیت قرار گرفت و هرجا پوستر و عکسی از این چهره بر در و دیوار زده شد «چارلز برانسون» نیز ستاره و اسطوره شد؟ واقعا ستارههایی با درخشش حیران کننده مردان کلاسیک بودند یا زنان کلاسیک؟
مرلین مونروی افسانهای!
البته در این شکی نیست که جاذبههای زنانه در این بین نقش اصلی را ایفا میکردند اما خود آنان از این واقعیت باخبر بودند و بر دامنه آن عامدانه و آگاهانه افزودند. در مستند داستانی که شبکه AMAZON از زندگی «هیو هفنر» موسس کمپانی و برند PLAYBOY ساخته شد این نکته تاریخی به وضوح بیان میشود که اولین بار تصویر نا متعارف «مرلین مونرو» با زیرکی هفنر از شرکتی که تقویمهای رومیزی چاپ میکرد خریداری شد و در مجله در سال ۱۹۵۲ به چاپ رسید. بعید است که کسی اسلحه روی شقیقههای مونرو گذاشته باشد؟ نه او و نه صدها هزار مدل دیگری که بعد از رونق این مجله وارد دفتر کار میشدند تهدید نشدند بلکه داوطلبانه با آن وضعیت برای انتخاب بهترین مدل ماه عکس میانداختند!
قطعا آنان نگران قطعی دستمزد، بیکاری و یا تهدید مرگ نبودند بلکه به عکس در پی سلبریتی شدن و شهرت و ثروت بودند. پس این چرخه گناه در صنعت سرگرمی سازی کلاسیک هالیوود شاید یکطرفه به سمت مردان نباشد.
دوم
چه مدونا در آن سخنرانی کوتاه تاریخی اعتراف به وجود فساد و فحشا در غرب میکرد و نمیکرد همه میدانند که ابتذال در سرگرمی سازی و هنر غرب وجود دارد. سو استفاده مردان و زورگویی مردهایی که از قدرت سو استفاده میکنند نیز غیر قابل انکار است. اما مقصر این روال فرهنگ و اخلاقی است که مدوناها خود در شکل گیری و پا گرفتن آن سهیم هستند. صنعت موسیقی غربی با همه ابتذالی که دارد اتفاقا بدون چهرهای مثل مدونا کاملا بیمعنا است. کتی پری، ریهانا، لیدی گاگا و دهها خواننده زن دیگر با شکلی غیرمتعارف در ویدئو موزیکها میخوانند بدون مشکل یا اعتراضی نسبت به عملکرد خود. علاقهمندان آنان نیز مانند آنان با مد و صورتی مشابه زندگی میکنند و نقش شاخ و برگهای آنان را در اتمسفر شهر دارند.
مدونا آنقدر فریبنده سخن میگوید که یامان میرود در میان آثار سینمایی معدود خود فیلم مبتذلی مانند Body of evidence را دارد.
آیا همه خوانندگان غربی دچار این تهدیدها هستند و با تن ندادن به خواستههای تهیه کنندگان مردهاند؟ Adele از این آلودگی و ابتذال دور است و در عین حال از ثروتمندان و پرکارترینها و موفقان حوزه موسیقی است!
اگر مدونا بخواهد اعتراف کند که مسئول این ابتذال مردسالاران و زورگویان نیستند که فرهنگ ابتذال و هرزگی است لوله اسلحه را طرف خود گرفته و در یک کلام یک خودکشی واقعی کرده است. نه تنها او بلکه بسیاری دیگر از هنرمندان و زنان هالیوود و غرب.
مدونا
علاوه بر تمام این تظلمهای زنانه دروغین چرا این جماعت علیه فمینیست هایی که برای خود جشنواره زنان فمینیست کارگردان پورن هستند سخن نمیگویند؟ آنان که علنا آبروی هرچه زن هست را بردهاند؟ چرا ضد فیلمها و سریالهایی که همجنسگرایی، یعنی یکی از بدترین عوامل خانه برانداز و خانواده سوز را مورد هدف قرار نمیدهند؟ آیا آرمان نابودی ابتذال و هرزگی اینجا یکباره فراموش میشود یا لبه تیز تیغ سردمداران فمینیست از پشت به آرامی احساس میشود!؟
فرافکنی موجود با هشتگ #me_too مانند غباری باعث شد تا حتی فراموش خود بازیگران و هنرمندان غربی شود که جریان مردسالارنه که ابزارانگارانه زن را میدید امروز برای پنهان شدن نقاب خود را عوض کند و دلسوزانه از مظلومیت زنان بگوید و جریان حامی فمینیست را راه بیاندازد.
امروز کماکان قهرمان فیلمها مردها هستند یا موضوع درباره مردها است، زنها باز در حاشیه و یا حتی بیرون قاب قرار دارند، نگاه جنسی و لذت جویانه در دیدگان وجود دارد و تقریبا هیچ چیزی تغییر نکرده است. تمام تغییر چیزی جز بیشتر شدن آثار فمینیست که در آن همجنسگرایی ترویج دارد نیست که همین پدیده خود بیشتر به حریص کردن مردان هوس باز برای دیدن میانجامد.
فمینیست ها آنقدر در بوغ این قصه دمیدند تا بتوانند چهره زنان هالیوود و مظلومیت آنان را برجسته کنند. اما براستی آیا غیر از همین جریان کهنه کار که در ترویج ابتذال و برهنگی که منجر به بیشتر دیده شدن، ستاره شدن، خبرساز شدن و گرانتر شدن زنان نقش آفرینی کرد چیز دیگری وجود داشت؟
فمینیست ها میتوانند مردان هم باشند همانطور که ماسکولینیستها هم میتوانند زنان باشند. بنظر میرسد «هاروی وینستاین» مرد فمینستی بود که سر یک موقعیت مناسب توسط اربابان ماده خود قربانی شد و مرحله حساس نقشه زنان فمینیست هالیوودی کامل شد؛ علاوه بر آنکه وی و امثال او حتی از فمینیست بودن هم فراتر رفته بودند و باید گفت زن پرست بودند.
سینمای کلاسیک، بدنه، دهه ۸۰، علمی-خیالی، کمدی، اکشن، درام، امروز و هر حالت و شکل دیگری که متصور بشویم همیشه مدیون وجود زنان بوده است. زنان در هالیوود برخلاف آنچه که فمینیست هایی که اشک تمساح میریزند میگویند همیشه مقتدر، صاحب ثروت و در صحنه بودند. ثروت سازی زنان در هالیوود و در صنعت مد و فشن و در کل سرگرمی سازی غرب به مراتب از مردان بیشتر است. برخلاف آنچه که از بایکوت آنان در سینما و هنر گفته میشود این زنان هستند که میتوانند هالیوود را بایکوت کنند.
*رسانه انقلاب
ارسال نظر